مهدی فخیمزاده: شخصیت نمکی را در خیابان پاسداران یافتم/دهه شصت مُهر تصویب فیلمنامه از متن بیشتر ارزش داشت
تاریخ انتشار: ۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۲۴۵۲۱۸
به گزارش خبرنگار تاریخ و اندیشه ایرنا، مهدی فخیم زاده درباره شکل گیری ایده فیلم مسافران مهتاب می نویسد: اواسط سال ۱۳۶۵ بود که با موتور از خیابان پاسداران می گذشتم. دیدم توی پیاده رو شلوغه، فکر کردم دعوا شده، ایستادم. دیدم سه چهار تا جوون بیست و دو سه ساله، دور بچه ای عقب افتاده رو گرفتن و سر به سرش می گذارن.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
من که بعد از کار کردن در تیمارستان و ساختن فیلم میراث من جنون، خود به خود نسبت به بیماران روانی و عقب افتاده های یک جور احساس وابستگی پیدا کرده بودم موتور را زدم روی جک و با صدای بلند داد زدم: چیکارش دارین؟
همه جا خوردن. گفتم: مگه آزار دارین؟ خوشتون میاد یکی این طور شماها رو بچزونه؟
یکیشون گفت: مگه با شما نسبتی داره؟
با خشم رفتم طرفش و گفتم: داشته باشه یا نه، تو باید اذیتش کنی؟
یکی منو شناخت و اسمم رو صدا کرد. اومد طرفم و گفت: شما خودتو ناراحت نکن آقای فخیم زاده، داشتن باهاش شوخی می کردن.
وقتی فهمیدم منو شناختن رومو زیاد کردم و با صدای بلند داد زدم: غلط کردن.
بلافاصله راه افتادن و پراکنده شدن.
اما پسرک با همون چشم های بادومی و صورت تپلش به من خیره شده بود. گفتم: بیا برسونمت.
پرسیدم: خونتون کجاس؟
گفت: فرخی یزدی. کوچه عباسی. پلاک ...
خونه من هم تو همون خیابون بود. با موتور سر کوچه شون ایستادم و پیاده شد.
بدون این که حرفی بزنه یا خداحافظی کنه رفت توی کوچه. خیلی قشنگ راه می رفت، سرجلو، پاها باز، شونه ها افتاده.
برای اولین بار به فکر بازی کردن همچین نقشی افتادم ولی بلافاصله به خودم گفتم: ولش کم بابا، امکان نداره بشه چنین نقشی رو بازی کرد.
دیدار دوباره
یک هفته بعد با موتور از میدون فرخی یزدی رد می شدم دیدم کنار خیابون نزدیک بساط بلال فروشی ایستاده. خندید و برام دست تکون داد. من هم برایش دست تکون دادم. جلوی بلال فروشی ایستادم و دو تا بلال گرفتم. یکی اش رو دادم به اون. شروع کرد به خوردن.
پسرک بلال فروش پرسید: شما هنرپیشه نیستین؟
گفتم: نه.
گفت: مملی رو از کجا می شناسین؟
گفتم: باباش رفیقم هست.
مستقیم رفتم جلوی دانشگاه و کتاب قطوری به نام کودکان عقب مانده ذهنی خریدم.
فهمیدن بهشون می گن سندروم دان. چون اولین بار پزشکی به اسم جان لانگدون دان این بیماری رو تشریح کرده.
مسافران مهتابهر چی بیشتر این کتاب را خوندم بیشتر مطمئن شدم نقش مشکلیه و به این سادگی قابل اجرا نیست. ولی هر کاری هم می کردم نمی تونستم این وسوسه رو از خودم دور کنم و مدام به اجرای چنین نقشی فکر می کردم.
به این نتیجه رسیدم که بهتره اول فیلمنامه ای بر اساس چنین شخصیتی داشته باشم به این امید که در طول نوشتن فیلمنامه، نزدیکی بیشتری با نقش پیدا کنم.
به خودم گفتم اگر این موجود مظلوم و عقب افتاده در یک فضای ناشناخته و غریبه گرفتار شه، امکان نشان دادن عکس العمل های بهتری رو پیدا می کنه.
برای همین طرح فیلمنامه رو جوری پایه ریزی کردم که مملی به دنبال برادرش از روستا به شهر می آد و در یک فضای ناآشنا و روابط جنون آمیز شهر گرفتار میشه. اسم فیلم رو هم اواسط فیلمبرداری برایش پیدا کردم. داشتم در شیراز دنبال مسافرخانه ای می گشتم که بتونیم توش فیلمبرداری کنی. دیدم سردر یک مسافرخونه نوشته مسافرخانه مهتاب. دیدم اسم خوبیه، ارتباط خوبی با موضوع فیلم داره. از طرفی سفر به مهتاب اشاره به سرزمینی ناشناخته داره، همون جایی که نمکی و برادرهاش گرفتار شده بودن، برای همین همین اسم برای فیلم انتخاب شد.
تو داری همه چیز را زیر سوال می بری؟!
سال ۶۴ و ۶۵ اوج تصویب و سخت گیری روی فیلم نامه ها بود. به گونه ای که فیلمنامه خودش قیمتی نداشت بلکه این مهر تصویب بود که ارزش پیدا کرده بود، در نتیجه هیچ کس حاضر نبود چهارپنج ماه روی فیلمنامه کار کنه و بنویسه و بفرسته تصویب که شورای تصویب رد کنه و بده دستش. برای همین اول فیلمنامه ای سردستی و سرهم بندی شده می نوشتیم و می فرستادیم برای تصویب. اگر تصویب می شد، تازه می نشستیم و فیلمنامه اصلی رو می نوشتیم که اغلب تفاوت زیادی با فیلمنامه تصویب شده رو هم داشت. سر مسافران مهتاب هم همین کار را کردم.
مسافران مهتابنماینده ای که در بنیاد فارابی به عنوان مسوول تصویب فیلمنامه من انتخاب شده بود جوانی بود به نام قادری. تا نشست شروع کرد به حمله به فیلمنامه من که : تو داری کلیت جامعه انقلابی را زیر سوال می بری، تو می خوای بگی همه این مردمی که انقلاب کردن معلول ذهنی هستن!
اشاره اش به صحنه هایی بود که نمکی مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. هر چی من استدلال کردم که: «برادر، این ها دو سه نفر بیشتر نیستن، آدم های خوبی هم هستن که به نمکی کمک می دن»، بی فایده بود و اون حرف خودش رو می زد.
در نهایت هم از جا بلند شد و گفت: ما این فیلمنامه رو تایید نمی کنیم.
به این ترتیب فیلمنامه در فارابی رد شد. تصمیم گرفتم قید فیلمنامه رو بزنم و برم سراغ یک سوژه دیگه ولی دلم نمی آمد، آخر مدتها روی شخصیت نمکی کار و تحقیق کرده بودم.
ابتکار احمد هاشمی!
یک روز احمد هاشمی که بعد از فیلم تشریفات هر روز می آمد دفتر گفت: برای فیلمنامه ات پیشنهادی دارم؟
گفتم: چه؟
گفت: قصه را بده به من، تصویبش را از فارابی می گیرم.
گفتم: چطور؟
گفت: اسم فیلمنامه و شخصیت ها را عوض می کنم و تغییراتی در صحنه هایش را می دهم و دوباره می برم فارابی.
گفتم: امکان نداره، می فهمن این همون قصه است.
گفت: نمی فهمن، هر ماه هفتاد هشتاد تا سناریو میاد اون جا. تمام سناریوها رو که همه نمی خونن.
گفتم: توی شورا مطرح می کنن.
گفت: نه بابا! شورایی در کار نیست. الکی می گن شورا. هر فیلمنامه رو یکی دو نفر می خونن بعد هم یکی میاد به اسم نماینده شورا با نویسنده صحبت می کنه.
از کجا معلوم دوباره بیفته دست همون آدم؟
قبول کردم.
مسافران مهتاببیست روز بعد احمد هاشمی شاد و خندون اومد و گفت و بفرما این هم نامه تصویب.
از اون روز شروع کردم به نوشتن فیلمنامه اصلی. تقریبا تمام فیلمنامه را دگرگون کردم و جز شخصیت نمکی و برادرش چیزی از فیلمنامه قبلی نموند.
از تغییرات احمد هاشمی فقط اسم نمکی رو نگه داشتم که به نظرم با مسمی تر از مملی بود.
اتفاقی برخلاف انتظار
اما بر خلاف انتظار هر چه فیلمنامه کامل تر می شد نمکی رو بهتر می شناختم، بیشتر از من فاصله می گرفت و دورتر می شد تا این که به این نتیجه رسیدم که این نقش کار من نیست.
گفتم باید به فکر بازیگر دیگری باشم.
هنوز سناریو تموم نشده بود که یه روز دو تا از بچه های شیراز اومدن و گفتم می خوان در تولید یک فیلم با من مشارکت کنن. منم فیلمنامه مسافران مهتاب رو براشون خوندم و اونا پسندیدن. بی درنگ قرارداد ۵۰- ۵۰ بستیم. ۵۰ درصدشون رو هم نقدا پرداختن.
اما مدتی گذشت و من همچنان دنبال بازیگر برای نقش نمکی بودم و کار پیش نمی رفت.
مهدی فخیم زادهتا اینکه یک شب عده ای از همکاران پروژه و دوستانم سر زده پیشم آمدن تا تکلیف کارشان مشخص شود. بعد از صحبت آنها، من به هیجان آمدم و گفتم: این جور شخصیت ها از نظر فیزیکی، حرکت، رفتار و نوع حرف زدن با آدم های معمولی تفاوت دارن. ستون فقراتشان خمیده است. صداشون بین صدای مرد و زن در نوسانه، حرکاتشون کند و در نوسانه و ...
گره گشایی ناخودآگاه
ناخودآگاه داشتم با صدای نمکی حرف می زدم و از این ور اتاق به آن ور اتاق می رفتم که یکمرتبه رضا بانکی گفت: ناکس! تو که الان تو نقشی و داری به این خوبی بازی می کنی!
یک دفعه به خودم آمدم و دیدم در قالب نقش قرار گرفته ام و صدا و رفتار نمکی در تنم جا گرفته.
بالاخره فیلمبرداری شروع شد. حالا واقعا دیگه بازی کردن در نقش نمکی برایم هم لذت بخش بود و هم آسون. با اون گریم و لباس وسط خیابون دوربین رو می کاشتم و هنرپیشه ها رو رهبری کرده و بازی می کردم. البته خیلی وقت ها کارگردانی نمکی باعث خنده و تعجب مردم می شد.
منبع: کتاب سینما و من، مهدی فخیم زاده
برچسبها سینما مهدی فخیم زاده معلولیتمنبع: ایرنا
کلیدواژه: سینما مهدی فخیم زاده معلولیت سینما مهدی فخیم زاده معلولیت مهدی فخیم زاده مسافران مهتاب فیلمنامه رو احمد هاشمی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۲۴۵۲۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آیا وقت آن نرسیده است که شریانهای حیاتی رژیم جنایتکار صهیونیستی قطع شود؟
شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان فارس در حمایت از اقدام دانشجویان دانشگاههای آمریکا و اروپا علیه نسل کشی رژیم صهیونیستی نامهای منتشر کرد.
به گزارش ایسنا، شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی استان فارس در حمایت از اقدام دانشجویان دانشگاههای آمریکا و اروپا علیه نسل کشی رژیم صهیونیستی نامه ای منتشر کرد.
در متن این نامه آمده است:
به دانشجویان دانشگاههای آمریکا و اروپا
بسم الله الرحمن الرحیم
اصرار و استقامت شما در حمایت از مردم مظلوم فلسطین و مخالفت با نسلکشی و جنایت علیه بشریت در این کشور باعث شد تا برخود لازم بدانیم مطالبی را در این نامه به جهت حمایت و همراهی با شما، به عنوان صاحبان آینده، در میان بگذاریم.
روحیه نخبگانی و حریت جریان دانشجویی موجب گسترش و پیشرفت آرمانهای انسانی در هر جامعهای میشود، متاسفانه سیاستهای مادیگرایانه و مستکبرانه برخی دولتها باعث میشود هدف، وسیله را توجیه کند و حتی به بهای زیر پا گذاشتن شرافت و کرامت انسانی اهداف خود را دنبال کنند؛ نمونه آن مسئله فلسطین است که علیرغم وقوع نسلکشی در دهههای اخیر، از هر گونه حمایت اقتصادی_تسلیحاتی دریغ نکردهاند؛ لذا جریان دانشجویی میتواند با آگاهیبخشی در بین عموم مردم و کنشگری اجتماعی، حاکمیت دولتهای متبوع خود را در مورد مشارکت در این جنایت منع کند.
در چند روز اخیر اعتراضات و تحصن دانشجویان در برخی از دانشگاههای کشورهای آمریکایی و اروپایی با برخورد سلبی و حتی بازداشت از سوی پلیس روبرو شد. آه از مدعیان دروغین آزادی بیان! شاید بهتر است بگوییم آزادیِ بیانِ آنچه که تروریستهای کت و شلوار پوشیده میپسندند! گرچه نگرانی آنان دو علت دارد: اول در مقطع زمانی کنونی که با سیاستهای خصمانه آنان در تعارض است و دوم در بلند مدت که جوانان امروز تبدیل به مسئولین و صاحبان آینده کشور خود شوند، از خود میپرسند آیا قرار است مسیر خصمانه فعلی کنار گذاشته شود و آنان به زبالهدان تاریخ بپیوندند؟
حال باید گفت آیا وقت آن نرسیده است که شریانهای حیاتی رژیم جنایتکار صهیونیستی قطع شود؟ آیا هنوز زمان آن نرسیده است که دولت مردان حامی رژیم جعلی اسرائیل شفاف کنند از دلارها و یوروهای کدامین مردم مستضعف، هزینه نسلکشی و کودککشی در فلسطین و... تامین میشود؟ آیا وجدان عمومی این ملتها به درد نمیآید که آنها کار میکنند و مالیات میدهند و همان مالیات تبدیل به بمب و انفجار و شهید شدن هزاران کودک و زن و غیرنظامیان میشود؟ نقش دانشجویان دردمند را در آگاهسازی و همراهسازی جامعه جهانی نمیتوان نادیده گرفت.
کتمان کرامت انسانی و اجرای بردهداری مدرن جز در بستر پروپاگاندای رسانهای محقق نمیشود، جابهجایی نظام ارزش گذاری در جوامع مختلف و تزریق فرهنگ مسموم توسط رسانههای اقلیتِ سرمایهدارِ مستکبر با تصویرسازی غلط و سیاهنمایی درمورد هنجارها و ارزشها و حقایق ابزار مشروعیتبخشی به بیعدالتی است.
ما معتقدیم برای آزادی فلسطین عزیز و احیای ارزشهای انسانی باید هستههای مقاومت در سرتاسر جهان تشکیل شود؛هستههایی از جنس علم، اراده، معنویت، ارزشهای انسانی و مبارز در برابر بیعدالتی که موجب تحول و برداشتن قدمهای جدی در راستای ایجاد نظم جدید در جهان شود. پیشران ایجاد این هستههای مقاومت جز جوانان و دانشجویان به عنوان جریان آزاده و نخبگانی نمیتواند باشد.
در آخر باید بگوییم ما، جوانان و دانشجویان دیار حافظ و سعدی، به شما افتخار کرده و تمام قد حمایت خود را از هر گونه اقدام شما در راستای تحقق آرمان مقدس فلسطین و تقابل با استکبار جهانی اعلام میداریم.
انتهای پیام